با سپرى شدن دورهٔ شاهعباس بزرگ، موسیقى رونق خود را از دست داد و از موسیقىدانان حمایتى نشد. در زمان سلطنت شاه سلطان حسین دورهٔ رواج ادعیه و اوراد و سحر و جادو و خرافات و قدرت و نفوذ متشرعین و فقها و متعصبین مذهبى بود. در این دوره نه نتها به موسیقى و موسیقىدانان توجهى نمىشد، بلکه هنر موسیقى نزد مردم قبیح و خلاف شرع بهشمار مىرفت و دستاندرکاران موسیقى را مردمى گمراه و بىدین و فاسد مىدانستند. کار به جایى رسید که در مجالس عروسى بهجاى نوازنده و خواننده روضهخوان دعوت مىکردند و مجالس شادمانى با خواندن روضه برگزار مىشد. آثار این طرز فکر تا اواخر دوره قاجاریه نیز کم و بیش دیده مىشود.
دورهٔ نادرشاه نیز به جهت بىاعتنایى او به امور هنرى آخرین ضربات به این هنر ملى وارد آمد. شورش و غلبه افاغنه و تصرف اصفهان و انقراض سلسله صفویه هنرهاى زیبا را در اوج خود متوقف کرد و بسیارى از آثار را خراب و نابود ساخت. به فرمان محمود اصفهان غارت شد و بسیارى آثار زیبا و با عظمت عصر صفوى ویران گردید و نقاشىها و گنجینههاى هنرى پایمال و نابود شد و اموال مردم به یغما رفت. شیراز نیز بهدست یغماگران افغان افتاد و بسیارى را به قتل رساندند. با اینکه سلطنت آنان در ایران بیش از هفت سال طول نکشید اما در همین زمان کوتاه حوادث بسیار روى داد و ستمکارى بىشمار شد. ظهور نادر و کشمکش میان مدعیان سلطنت نیز بر خرابى اوضاع افزود تا اینکه نادر پس از غلبه بر مخالفان و مدعیان سلطنت مالک تاج و تخت ایران گردید. نادرشاه به علم و ادب و هنر توجه و علاقهاى نداشت. بعد از قتل او اوضاع ایران آشفتهتر گردید و مدعیان سلطنت به زد و خورد برخاستند و ناامنى و هرج و مرج همه جا را فرا گرفت تا سلطنت ایران کریم خان زند را مسلم گشت. وى در تمام مدت سلطنت خویش در رفاه حال مردم کوشید. او شخصاً مردى بزرگوار و زندهدل و عشرتدوست و خوشگذران بود و بر اثر سلامت طبع و آسایشطلبى برخلاف نادرشاه به کشورگشایى و خونریزى تمایلى نداشت. این پادشاه وسائل آسایش و خرمى و نشاط مردم را فراهم مىکرد. با همهٔ کوششهاى وى در ایجاد آرامش و نشاط مردم در این دوره کمتر به نام بزرگانى بر مىخوریم که در علم و ادب و هنر همپایهٔ گذشتگان باشند و آن گروه که تربیتشدگان استادان پیش از این عهد بودند هیچگاه به مرتبهٔ استادان قدیم نرسیدهاند. تنها در خوشنویسى است که درویش عبدالمجید طالقانى در نوشتن خط شکسته به مرتبه استادى تمام رسیده است.
در این دوره موسیقى قدیم ایران اصول علمى و روش فنى خود را از دست داده بود و در روش عملى آن نیز ظاهراً اصول و قواعدى که در گذشته لازمه این فن بود مهجور و فراموش شده بود. در دوره کریمخان زند تشویقى که از اهل موسیقى بهعمل آمد موسیقى بازارى را رونق بخشید. تنها اقلیتى از استادان فن که سنتهاى پیشینیان را رعایت مىکردند و در حفظ موسیقى کوشا بودند براى جلوگیرى از گسیختگى موسیقى اقداماتى مىکردند و کوششى که در حفظ آن بهعمل آمد از طرف همین علاقمندان به حفظ موسیقى صورت گرفت.
از استادان موسیقى در اواخر عصر زندیه دو تن معروف بودهاند که نام و شرح حال آنها را کتابهاى مختلف نوشتهاند. یکى حکیم و ریاضىدان و طبیب و شاعر و دانشمند فن موسیقى اواخر سدهٔ دوازده هجرى میرزا نصیر اصفهانی، دیگر مشتاق علىشاه اصفهانى از مشایخ بزرگ سلسلهٔ نعمتاللهى که در حسن صورت و مهارت در نوازندگى سهتار شهرت داشته است.
پس از قتل آقامحمدخان، باباخان که دوران ولایتعهدى خود را در شیراز مىگذراند به تهران آمد و در ۱۲۱۲ هـ.ق. بهنام فتحعلىشاه به تخت سلطنت نشست و دربار سلسلههاى پیشین را برپا کرد و جمعى از موسیقىدانان دوره زندیه از خواننده و نوازنده و استادان بهنام آن عهد به دربار او منتقل شدند. موسیقى ملى ایران بهوسیله همین استادان، خوانندگان و نوازندگان به دربار فتحعلىشاه انتقال یافت و رواج پیدا کرد. همچنانکه شاعران دورهٔ زندیه پس از انتقال به دربار قاجار شیوۀ شعرى خود را رواج دادند و پیشقدم شاعران دوره قاجار بهشمار مىروند، موسیقىدانان عهد زندیه هم آنچه را در عمل و نظر در نوازندگى و خوانندگى بهکار مىبردند به دربار قاجار انتقال دادند و پیشقدم استادان بهنام موسیقى در دورهٔ محمدشاه بهحساب مىآیند.
تاریخچهٔ تنظیم موسیقى ایران در هفت دستگاه بهدرستى روشن نیست. همین قدر مىتوان دریافت که از اواخر سدهٔ نه هجرى به بعد تزلزلى در اصول و روش موسیقى و سبک کار گذشتگان راه یافت و شیرازه موسیقى قدیم بهتدریج از هم پاشیده و اساتید فن براى جلوگیرى از هرج و مرجى که در موسیقى ملى راه یافته بود و براى حفظ و سر و صورت دادن به آن و داشتن ضابطه اقدام به جمعآورى و تنظیم و تقسیم آن به دستگاهها و آوازها و گوشههاى مربوط به تناسب موضوع کردهاند.
شاید بتوان تاریخ این کار را به اواخر دوره صفوى یا اوایل دوره قاجار برگرداند. نیز مىتوان احتمال داد که تقسیم و تنظیم و تکمیل موسیقى ایران بهصورت هفت دستگاه و آواز و گوشههاى مربوطه در دورهٔ فتحعلىشاه یا اوایل سلطنت محمدشاه صورت گرفته و رسمیت یافته باشد.
در هر صورت آنچه در موسیقى عهد ناصرالدین شاه و بعد از آن مشاهده مىشود یکى مقام و آوازهایى است در موسیقى که اسامى تازهاى دارند. مانند بیات ترک، افشار، لیلى و مجنون، شور، بیات کرد و غیر اینها و حتى اسامى بعضى از آنها در کتاب و رسالههاى موسیقى عهد صفویه هم دیده نمىشود. صرفنظر از بعضى آهنگهاى محلى یا گوشههایى که بهنام آن محل یا بهنام ایل و طایفهاى معروف هستند مانند بختیاری، سیخی، شوشتری، گیلکی، قجر، قرایى و امثال اینها بعضى از گوشهها و نغمهها نیز بهنام اشخاص معروف هستند مانند مهدى ضرابی، نصیرخانی، مرادخانی، حاجىحسنی، که در کتابهاى نویسندگان قدیم و عهد صفویه دیده نمىشود.
درهرحال این نامگذارى با نبودن خط موسیقى در آسان شدن تعلیم این فن و حفظ نغمهها و لحنها بسیار مؤثر بوده است.
از دیگر مختصات موسیقى عصر قاجار رواج پیش درآمد در اواخر این دوره است. پس از ظهور مشروطیت و آزادى اجتماعات و برپایى جشنها و کنسرتها و آشنایى با هیئت ارکسترهاى خارجى براى شروع کنسرت به آهنگها و قطعات ضربى و مفصل احتیاج پیدا شد و با استفاده از خودِ دستگاه و آوازهاى موجود پیش درآمد را بهوجود آوردند. پیشدرآمد را از نوآورىهاى غلامحسین معروف به درویشخان مىدانند.
تشکیل مجالس روضه که پیش از صفویه در ایران معمول شده بود در عصر قاجاریه گسترش یافت و عمومیت پیدا کرد. در میان روضهخوانها خوانندگان بهنامى ظهور کردند که بعضى از آنان در فن موسیقى و خوانندگى و شناختن دقایق فنى و اطلاع بر ریزهکارىهاى این هنر ممتاز بودند. در عصر قاجاریه بهویژه در ایام سلطنت ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه عزادارى بهصورت دستهگردانى با تشریفات و تجمل بسیار برگزار مىشد.
زدن نقاره که در کشور ما سابقهٔ بسیار قدیمى و تاریخى دارد با الحانى اجرا مىشد که ریشهٔ بسیار کهن داشتند و این نیز از عوامل حفظ و انتقال الحان قدیم بود.
آنچه از موسیقى قدیم ایران به دوره قاجاریه رسید و به عصر کنونى منتقل گردید همان است که اساتید عصر قاجاریه اعم از خواننده و نوازنده جمعآورى و با تعلیم به جانشینان خویش یا افراد تحت تربیت و تعلیم خود و طالبین این فن به زمان بعد انتقال دادند. تأثیر خوانندگان و نوازندگان حرفهاى یا به اصطلاح مطربها و بازیگرها و دستههاى آنان را که مجموعاً طبقه خاصى را تشکیل مىدادند نیز نباید نادیده گرفت. این جماعت در هر عصر و زمان بنا به وضع اجتماعى و اقتصادى زمان خود کم و بیش وجود داشتهاند و در حفظ و انتقال موسیقى معمول بیان خویش و بستگان و همکاران و افراد تحت تعلیم خود تأثیر بسزا گذاشتهاند. استادان بزرگى نیز از میان آنها برخاستهاند.
در دوره قاجاریه و شاید پیش از آن گروه رامشگران را که با هم کار مىکردند دسته مىگفتند و در عصر قاجاریه اینگونه دستهها از دربارى و غیردربارى بسیار بودند که بعضى شهرت بسیار داشتند.
ساز و آوازها و رقص در عصر قاجاریه از لوازم مجالس میهمانى بود و مجالس میهمانى و سرگرمى پادشاه و شاهزادگان و اعیان و اکابر و رجال وابسته به دربار بدون وجود رامشگران برگزار نمىشد. نویسندگان داخلى و خارجى مکرر در آثار خود از این مجالس توصیف کردهاند.
در عصر قاجار کثرت دوشیزگان و کنیزکان رامشگر در دربار فتحعلىشاه و اختصاص هرچند نفر از آنها به یکى از زنان شاه، گماشتن معلم و مربى موسیقى براى این قبیل نوازندگان و خوانندگان در دربار، برقرارى حقوق و وظیفه و دیگر مزایا و دادن پاداش و انعام و فراهم آوردن وسایل آرایش و آسایش آنان، علاقه فتحعلىشاه و ناصرالدینشاه و اهل دربار به عیش و عشرت و تفریح و شنیدن ساز و آواز و تماشاى رقص و سرگرمىهاى دیگر وسیله تشویق زنان به فرا گرفتن موسیقى شد و بسیارى از بانوان طبقات مختلف اجتماع روى ذوق و علاقه شخصى و پسند روز نزد اساتید فن به فرا گرفتن آن مىپرداختند.
طبق نوشتههاى سیاحان خارجى مراسم عزادارى در عصر قاجار، بهغیر از شبیهخوانی، مانند سایر تشکیلات و تشریفات با اندک دگرگونىهایى به تناسب زمان برقرار و متداول بود و در این دوره به تجمل و تشریفات آن افزوده گشت. مخصوصاً عهد ناصرالدین شاه مجالس روضهخوانى با تجمل و تشریفات بسیار برگزار مىشد.
برپایى مجالس روضه و دعوت از روضهخوانهاى خوشصدا موجب شد دیگران نیز که صدایى خوش داشتند. به گروههاى روضهخوان، شبیهخوان، مدّاح و خوانندگان شعراى مذهبى راه یابند. از این جهت خوانندگان برجستهٔ قاجار، بهخصوص از عهد ناصرى به بعد، بیشتر از میان روضهخوانها و شبیهخوانها برخاستهاند.
از برپا کردن مجالس عزادارى بهصورت نمایش مذهبى با به اصطلاح تعزیه، در دوره صفویه نشانى نیست ظاهراً تاریخ اینگونه مراسم و نمایشها به دوران پادشاهى کریمخان یزد باز مىگردد. بههر روى نمایش مذهبى از آغاز دوره قاجار در ایران رونق گرفت و با موسیقى همراه شد.
ناصرالدینشاه به تعزیه و گسترش آن در جهت ایجاد سرگرمى و اظهار تجمل و نمایش شکوه و جلال سلطنت خویش توجه زیادى داشت. در نتیجه علاقه وی، محلى در کنار اندرون شاهى ساختند که به تکیه دولت معروف شد. شاهزادگان و بزرگان و اشراف دولت هم به پیروى از شاه، هر یک مجالس تعزیهخوانى بهراه انداختند. رفتهرفته در هر محله و گذر بزرگ تهران تکیههایى ساخته شد که مخارج آن را ساکنان هر محل فراهم مىکردند. در روزهاى ماه محرم و صفر در فاصلهٔ تعزیه در تکیههاى بزرگ موزیکچىها و نقارهچىها ساز مىزدند. در تکیهٔ بزرگ و باشکوه دولت که مجاور محلهٔ ارک ساخته شده بود، در روزهاى عزادارى مجالس تعزیه با تجمل و شکوه بسیار و با شرکت بهترین خوانندگان در حضور شاه برگزار مىشد. کارگردان و مدیر تعزیه را معین البکاء مىگفتند.
معین البکایى که تعزیهگردان تکیه دولت بود، خود موسیقیدانى مطلع بود و در کار خود مهارت داشت. در عصر صفویه مناجاتخوانى رواج بسیار داشت و در دوره قاجاریه بهویژه در شبهاى ماه مبارک رمضان بهوسیله خوانندگان برفراز گلدستههاى مساجد و بامهاى منازل همچنان متداول بود. در زمان ناصرالدینشاه برفراز بلندترین عمارت دربار یعنى شمسالعماره خوانندگان معروف خوشآواز مناجات مىکردند و اذان مىگفتند.
دستهگردانى نیز در عصر قاجاریه از زمان ناصرالدینشاه به بعد با آداب و تشریفات و تجمل بسیار برگزار مىشد.
در زمان سلطنت مظفرالدینشاه و اواخر عصر قاجاریه یازده دسته، هیئت نقارهخانه را تشکیل مىداد. هر دسته یا گروه چندین نوازنده نقارخانه داشت که به نوبت نوازندگى مىکردند. محل نقارهخانه تا انقراض سلسله قاجاریه در سردر دروازهٔ میدان ارک بود.
با ترور ناصرالدین شاه در حقیقت موسیقى عصر ناصرى نیز از رواج و شکوه خود مىافتد. مظفرالدینشاه به هنر موسیقى جز از جنبهٔ مطربى و لهو و لعب توجه نداشت. موسیقیدانهاى استاد در عصر او به زحمت و سختى افتادند.
در این ایام مقارن با نهضت مشروطیت، موسیقى ایرانى راهى نو در پیش گرفت و موسیقیدانان جوان آن دوره، سعى کردند راههاى تازهاى براى ساخت و اجراى موسیقى بیابند و این هنر را با تحولات اجتماعى هماهنگ سازند. درویشخان، نوازنده تار و سهتار از فرمهاى سازى و عارف قزوینى شاعر و خواننده در تصنیفسازى ابتکارات نوین پدید آوردند و براى اولین بار کنسرت در جامعه موسیقى ایران پدید آمد. چرا که رسم نبود موسیقى را براى توده مردم عرضه کنند و موسیقى تنها در مجالس خلوت و انس اهل فن مطرح مىشد. موسیقى از راه ترانه و تصنیف با تودههاى مردم ارتباط برقرار کرد و زمینههاى بروز تحول موسیقى فراهم شد.
ضبط نخستین دوره صفحات ایرانى اتفاقى بود که در این عصر افتاد و براى اولین بار در ایران آثارى از موسیقىدانها در صفحات گرامافون ضبط شد و به یادگار ماند. روىهمرفته مىتوان گفت که موسیقى ایرانى در عهد مظفرى و در دوره محمدعلىشاه و احمدشاه راهى را رفت که به تحول موسیقى در عصر رضاشاه رسید.
در سال ۱۲۲۶ ش. (۱۸۴۷ م.) با همت میرزا تقىخان امیرکبیر، مدرسه دارالفنون تأسیس شد. در شعبه نظامى آن براى اولین بار دروس موسیقى نظامى گذاشتند که بهکوشش ژنرال فرانسوى آلفرد ژان باتیست لومر راه افتاد. لومر از ۱۲۴۸ ش. در ایران به تربیت شاگردان موسیقى نظامى پرداخت. این دسته جدید موزیک جانشین موسیقى قدیمى نقارهخانه شد. هدف لومر، تربیت نوازنده و آهنگساز و معلم موسیقى نظامى بود و در این راه بهخوبى توفق یافت.
این آموزشگاه شاگردان را با اصول و قواعد تئوریک و پراتیک (نظرى و عملی) موسیقى غربى آشنا مىکرد و در مناسبات رسمى به اجراى موسیقى مىپرداخت. در سال ۱۲۵۲ ش. متن اولین سرود ملى و مارش تاجگذارى ناصرالدینشاه بهدست لومر ساخته و در حضور شاه اجرا شد. در دورهٔ ناصرى از موزیک نظام در ایام عید، سفرهاى ییلاقى شاه، آئینهاى رسمى دربار، تعزیه تکیه دولت، هنگام غروب، جشنهاى عروسى دربار و مسابقات کُشتى استفاده مىشد.
لومر در ۱۲۸۸ش. در تهران درگذشت و غلامرضاخان سالار معزز جانشین وى شد.
شعبهٔ موزیک نظام در ایران تأثیر بسیارى گذاشت. در حقیقت آشنایى موسیقىدانهاى ایرانى با موسیقى غرب از طریق موسیقى نظام بود و تحصیلکردگان این مدرسه بعدها از چهرههاى نامآور موسیقى ایران در نهضت تغییر و تجدد آن بهشمار آمدند و براى اولین بار دربار یک پادشاه ایرانى به یک سیستم موسیقى نظامى به شیوه اروپایى مجهز شد. اصطلاح موزیک در زبان فارس از همین زمان بهوجود آمد.
شاید مدتها پیش از دورهٔ قاجاریه گروه رامشگرانى را که با هم کار مىکردند پادسته مىنامیدند. در عصر قاجاریه این دستهها بسیار بودند و بعضى شهرت بسیارى داشتند. در زمان فتحعلىشاه دو دستهٔ معروف به دستهٔ استاد زهره و استاد مینا بهدلیل وابستگى به دربار، مهارت در فن خود، تعداد زیادى نوازنده و خواننده و بازیگر و پر زرق و برق بودن، بیش از دیگران نامدار بودند که برادران آقامحمدخان آنها را در حبالهٔ نکاح خود در آورده بودند. افراد دستهٔ آنان بیش از پنجاه بازیگر و خواننده و نوازنده و رقاص داشت؛ با آلاتى همچون تار، سهتار، کمانچه، سنتور، ضرب، دایره، زنگ و قاشقک و ... از این قبیل هر یک از این دو دسته علاوه بر زهره و مینا رئیس و سرپرستى داشتند که هر یک در موسیقی، شهرت و استادى داشتند: یکى استاد مهراب از ارامنهٔ اصفهان و دیگرى استاد رستم از کلیمیان شیراز بود.
دیگر از استادان درباری: آقا محمدرضا، رجب علىخان و چالانچىخان بودند که دوشیزگان خدمتگزار دربار و گماشتگان زمان شاه را آموزش مىدادند.
فتحعلىشاه مانند آقامحمدخان به شاهنامه فردوسى علاقه داشت و میرزا ابوالحسن جندقى براى آنها شاهنامه مىخواند.
دیگر از خوانندگان و نوازندگان دورهٔ فتحعلىشاه که نام آنها باقىمانده، زاغی، ریحان، ملیخا، اکبری، احمدى و بابایى را نام بردهاند. زاغى و ریحان و ملیخا کلیمى و از نوازندگان تار بودند، و اکبرى و احمدى و بابایى ضرب مىگرفتند. قاآنى شاعر معروف عصر فتحعلىشاه و محمدشاه و اوایل سلطنت ناصرالدینشاه در شعر خود اسامى آنان را آورده است.
من و دل هر دو در این هفته با بازار شدیم | دلبرى دیدم دلم رشک گل رعنایى | |
من نشستم به کنارى دل و او مست شدند | مستى آغاز نهادند به صد رسوایی | |
دل سر آورد به گوشم که به جان سرشاه | که مرا در بر این ترک خجل ننمایی | |
این سخن گفت و زجا جست و به کرسى بنشست | رو به من کرد که کو چنگى و چون شد نایی | |
تارزن، زاغى و ریحان و ملیخاى یهود | ضربگیر اکبرى و احمدى و بابایى |
گذشته از موسیقدانان دربارى و خوانندگان و نوازندگانى که در پایتخت بودند یا به مراکز کشور روى آورده بودند؛ در شهرهاى دیگر ایران نیز خوانندگان مذهبى و نوازندگانى بودهاند. از جمله این هنرمندان وصال شیرازى است. میرزا محمد شفیع ملقب به میرزا کوچک و متخلص به وصال در شیراز متولد شد و از علوم و فنون عصر خویش بهره کافى داشت. وى از راه نوشتن کلام الله مجید عمر مىگذرانید. در فن نوازندگى ماهر بود و از سازهاى موسیقى سهتار مىنواخت. وصال علاوه بر آشنایى با موسیقی، خطوط فارسى بهویژه نسخ را خوب مىنوشت و نوشتههاى او را به بهاى گران خرید و فروش مىکردند. در نقاشى و تذهیب نیز دست داشت. اما شهرت وى بیشتر بهخاطر استعارى است که از او باقىمانده است. وصال در آخرین سال زندگانى به دلیل افراط در مطالعه و تحریز نابینا شد.
با روى کار آمدن محمدشاه، بهدلیل ضعف مزاج و شدت بیماری، کارها بهدست وزیر او، حاجمیرزا آقاسى افتاد. وى مردى صوفىمنش و شاعر بود که در موسیقى دست داشت و آهنگ مىساخت. در عصر وى موسیقدانان بزرگى پیدا شدند که هر یک در فن خود استادى بىمانند بودند. مانند آقا علىاکبر استاد تادر، حسنخان ملقب به سنتورخان استاد سنتور، خوشنواز استاد کمانچه، آقا مطلب استاد کمانچه و میرزا غلامحسین پدر سماع حضور که کمانچه مخصوصى اختراع کرده بود. سه نفر اول از استادان کمنظیر موسیقى بودند. استادان موسیقى معروف عهد ناصرالدینشاه نزد این سه استاد بزرگ، آموزش دیدهاند. خانوادهٔ آقا علىاکبر در حفظ موسیقى و انتقال آن به تربیتشدگان خود حق بزرگى به گردن این فن و اهل آن دارند و اگر اقدام آنان نبود، از این مختصر موسیقى قدیم ملى که اکنون در دست است، با فقدان خط موسیقى چیز قابلتوجهى باقى نمانده بود.
سنتورخان بزرگترین استاد سنتور در عصر قاجاریه است. وى بسیار مورد توجه محمدشاه بود. سنتورخان از تربیتشدگان عهد فتحعلىشاه و از نوازندگان مشهور دربار محمدشاه بود. او تنها شاگردى که تربیت کرد، محمد صادقخان سرورالملک فرزند آقا مطلب نوازنده کمانجه عصر ناصرالدینشاه بود.
در عصر ناصرالدینشاه دانشمندان ریاضى و موسیقى کم بودند و علوم دینى خریدار بیشترى داشت. در اواخر سلطنت وى مردم طبقه اول و دوم و علما و دانشمندانى که به علم یا عمل موسیقى آشنایى داشتند و یکى از سازهاى موسیقى را مىنواختند. غالباً این امور را پنهان مىکردند. در عصر ناصرالدینشاه، موسیقى از انحصار گروهى خاص بیرون آمد و رفته رفته به قشرهاى بالاى اجتماع و محافل اشراف و نجبا راه یافت.
ناصرالدینشاه که فردى راحتطلب و عیاش بود، غالب اوقات فراغت خود را به گردش و شکار و شنیدن ساز و آواز مىگذراند. به نقاشى و موسیقى دلبستگى داشت و دارندگان این فنون را با تشویق و انعام حمایت مىکرد و از دستگاههاى موسیقى همایون را بسیار دوست داشت. در عصر وی، هر یک از شاهزادگان و رجال دربارى در جلب هنرمندان، نگاه داشتن آنها در دستگاه خویش، از یکدیگر سبقت گرفته و گاهى بر سر تصاحب یکى از اساتید فن موسیقى کارشان به رقابت و درگیرى ختم مىشد. نوازندگان و خوانندگان هر دستگاه بهنام ایشان شهرت داشتند. مانند: قلىخان شاهى و علىاکبرخان شاهى و حاجىخان عینالدولهاى و علىخان نایبالسلطنه و غیر اینها. زنان شاه نیز خود مستخدمههاى رامشگر داشتند.
بهگفتهٔ معیرالممالک دربارهٔ خوابگاه رامشگران هنگام خواب شاه، یکى جواد خان قزوینی بود و دیگر سرورالملک که خداوند موسیقى بود و دستمالى روى سنتور مىگسترد و بهقدرى صداى ملیحى مىداد که بهتر از آن نمىشد. هنرمند دیگر آقا غلامحسین تارزن بود و دیگر اسماعیلخان که کمانچه کشى او بىنظیر بود و حاجى حکیم که آوازهخوان بود.